31) امام باقر(ع) میفرمود: فرشتهای نزد رسولخدا(ص) آمد و گفت: خداوند تو را مختار فرموده که بندهای فروتن و رسول باشی یا پادشاه و رسول! آن حضرت به جبرئیل(ع) نگاه کرد و او با دست اشاره کرد که فروتنی اختیار کن.
پس حضرت فرمود: میخواهم بندهای فروتن و رسول باشم. آن فرشته در حالی که کلیدهای خزائن زمین را در دست داشت گفت: اگر پادشاهی را هم بپذیری از مقامی که نزد خدا داری نخواهد کاست.
32) علی(ع) در وصف پیامبر(ص) و تأسّی به آن حضرت فرمود: پیامبر پاک و پاکیزه خود را سرمشق گیر... که از دنیا نیم لقمهای برگرفت و چشمی بدان ندوخت.
از همه کس پهلویش از دنیا لاغرتر و شکمش از دنیا خالیتر بود. دنیا بر او عرضه شد ولی نپذیرفت. و هرگاه دانست که خداوند چیزی را دشمن دارد او نیز آن را دشمن داشت و چیزی را که خدا حقیر دانست او نیز حقیر شمرد. و اگر خصلتی جز این در ما نبود که دوست میداریم آنچه را خدا دشمن داشته، و بزرگ میداریم چیزی را که خدا کوچک شمرده، همین در مخالفت و دشمنی ما با خدا و سرپیچی از فرمان او بس بود!
همانا رسولخدا(ص) بر روی زمین غذا میخورد. چون بندگان مینشست.
کفش خود را به دست خویش پینه میزد و لباسش را وصله میدوخت. بر الاغ بیپالان سوار میشد و دیگری را هم در ردیف خود سوار میکرد. و چون دید پرندهای با نقش و نگار بر در اتاقش آویخته، به یکی از زنان خود فرمود: ای فلانی، این پرده را از نظرم دور دار، که هرگاه به آن مینگرم به یاد دنیا و زرق و برق آن میافتم!
پیامبر (ص)قلباً از دنیا روی گرداند و یاد آن را در درون خود بکشت. او دوست داشت زینتهای دنیا از نظرش پنهان باشد تا مبادا جامهای زیبا و فاخر از آن برگیرد و آن را خانه همیشگی خود پندارد و امید اقامت در آن را در سر بپروراند. پس دنیا را به کلی از جان خود بیرون کرد و یاد آن را از دل براند و آن را از نظر پنهان داشت. آری هر که چیزی را دشمن دارد نگاه به آن را نیز دشمن دارد و خوش ندارد نامی از آن در نزد او به میان آید.
33) امام صادق(ع) فرمود: چیزی از دنیا برای حضرت رسولخدا(ص) خوشتر از آن نبود که در دنیا گرسنه و ترسناک [از خدا و نگران از اوضاع] باشد.
34) حضرت حسین بن علی(ع) ضمن خبری طولانی در شرح حال حضرت رسولخدا(ص) فرمود: آن حضرت از ترس خدا چندان میگریست که جای نمازش تر میشد، با آنکه گناهی نداشت.
35) روایت است که رسولخدا(ص) چندان میگریست که بیهوش میگشت.
به آن حضرت عرض شد : مگر خداوند گناهان گذشته و آینده شما را نبخشوده است؟ فرمود: آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟ ... بیهوشیهای علی بن ابی طالب(ع) نیز در مقامات عبادت و بندگی چنین بود.
36) روایت است که ابراهیم خلیل(ع) هنگامی که به نماز میایستاد از ترس خدا صدایی مانند صدای جوشش دیگ از او شنیده میشد، و رسولخدا(ص) نیز چنین بود.
37) ابو سعید خُدری گوید : چون آیه شریفه « اُذکُروا اللّهَ ذِکراً کَثِیراً[1]» (خدا را فراوان یاد کنید) نازل شد، حضرت رسولخدا(ص) آن قدر به ذکر خدا مشغول شد که کفّار گفتند : او جن زده و دیوانه گشته است.
38) امام صادق(ع) فرمود: حضرت رسولخدا(ص) روزی هفتاد بار به درگاه خدا توبه میکرد. راوی گوید : گفتم: آیا آن حضرت میگفت:« استغفرالله و أتوب الیه»؟ فرمود: نه، بلکه میگفت:«أتوب الی اللّه» . گفتم: حضرت رسولخدا(ص) توبه میکرد و هیچگاه برنمیگشت ولی ما توبه میکنیم و باز به گناه برمیگردیم! امام(ع) فرمود: باید از خدا کمک خواست.
39) امام صادق(ع) فرمود: رسولخدا(ص) از هیچ مجلسی-گرچه کوتاه- برنمیخاست مگر اینکه بیست و پنج بار استغفار میکرد.
40) امیر مؤمنان(ع) هرگاه به وصف حضرت رسولخدا(ص) میپرداخت میفرمود:حضرت رسولخدا(ص)از همه مردم بخشندهتر، دلیرتر، راستگوتر، باوفاتر، نرمخوتر و خوش معاشرتتر بود. هر که در ابتدا او را میدید هیبتش او را میگرفت، و هر که با حضرتش آمیزش مینمود و شناخت پیدا میکرد به او علاقمند میگردید. من که پیش از او و بعد از او مانندش را ندیدهام.
41) رسولخدا(ص) فرمود: به اخلاق نیک آراسته گردید، که خداوند مرا به اخلاق نیک برانگیخته است. و از اخلاقهای نیک آن است که آدمی گذشت کند از کسی که به او ستم کرده، و بخشش کند به کسی که او را محروم ساخته، و بپیوندد با کسی که از او بریده، و عیادت کند از کسی که او را عیادت نمیکند.
42) امیرمؤمنان(ع) فرمود: از سوگندهای حضرت رسولخدا(ص) این بود که میگفت:« لا، وَ اَستَغفِرُ اللّهَ» نه، و از خدا آمرزش میخواهم. [2]
43) عبدالله بن عمر گوید : حضرت رسولخدا(ص) چنان بود که خشنودی و خشم از چهرهاش شناخته میشد. به هنگامی که خشنود میشد چهرهاش چون آینه میدرخشید به حدّی که میتوان گفت نقش دیوار در چهرهاش میافتاد. و چون خشم میگرفت رنگ مبارکش گرفته و تیره میگشت.
44) رسولخدا(ص) فرمود: آیا به شما خبر ندهم که کدامتان بیشتر به من شباهت دارید؟ گفتند : چرا، ای رسولخدا. فرمود: کسی که خلقش نیکوتر، و برخوردش با مردم ملایمتر، و با خویشانش نیکوکارتر باشد، و برادران دینیش را بیش از همه دوست داشته، و بر حق صبورتر، و خشم خود را فروخورندهتر، و گذشتش از همه بهتر، و در حال خشنودی و خشم از همه باانصافتر باشد.
45) غزالی گوید : حضرت رسولخدا(ص) هنگامی که خیلی خوشحال میشد محاسن خویش را زیاد دست میکشید.
46) و نیز گوید: رسولخدا(ص) بخشندهترین مردم بود، هرگز شبی نمیگذشت که درهم و دیناری نزد او بماند، و اگر چیزی زیاد میآمد و تا شب کسی را نمییافت که به او ببخشد، به خانه نمیرفت تا آن را به مستحقش برساند. از آنچه خداوند روزیش کرده بود بیش از آذوقه همان سال برنمیداشت، آن هم از میسورترین چیزی که مییافت از خرما و جو، و بقیه را در راه خدا مصرف میکرد.
هر چه از او میخواستند عطا میکرد، آنگاه سراغ آذوقه سال خود میرفت و از آن هم ایثار مینمود، و بسا پیش از تمام شدن سال اگر چیزی به دستش نمیرسید خودش نیازمند آذوقه میشد... حق را جاری میکرد گرچه برای او یا برای یارانش زیان داشته باشد... در میان دشمنان بدون نگهبان آمد و شد میکرد... هرگز چیزی از امور دنیا او را به ترس و وحشت نمیافکند... با فقرا مینشست و با تهیدستان هم غذا میشد. اهل فضل را به خاطر اخلاقشان احترام میکرد، و با نیکی کردن به اشخاص آبرومند با آنان خو میگرفت. با خویشانش پیوند و رفت و آمد داشت بدون آنکه آنان را بر کسانی که از آنان برتر بودند، مقدم بدارد. به هیچ کس ستم نمیکرد، و پوزش عذرخواهان را میپذیرفت... آن حضرت غلامان و کنیزانی داشت ولی در خوراک و پوشاک بر آنان برتری نداشت. ساعتی از وقت او در غیر بندگی خدا و غیر کار لازمی که صلاح او در آن بود نمیگذشت. گاه به باغ و بستان یاران خود سر میزد. هیچگاه مسکینی را به خاطر تهیدستی یا بیماریش کوچک نمیشمرد، و از هیچ پادشاهی به خاطر ملک و سلطنتش نمیترسید. فقیر و پادشاه را یکسان به سوی خدا دعوت میفرمود.
47) و نیز گوید : رسولخدا(ص) از همه کس دیرتر به خشم میآمد و زودتر خشنود میشد. وی مهربانترین و خیرخواه ترین و سودمندترین کس برای مردم بود.
48) و نیز گوید : رسولخدا(ص) هرگاه خوشحال و خشنود میشد خشنودیش از همه کس نیکوتر بود. در پند و موعظه جدی بود. هنگام خشم- که جز برای خدا خشم نمیگرفت- چیزی تاب مقاومت در برابر خشم او را نداشت. آن حضرت در همه کارهایش این چنین جدی بود. چون مصیبتی به او میرسید کارش را به خداوند واگذار میکرد و از حول و قوت خویش بیزاری میجست و از خداوند راه چاره طلب میکرد.
49) رسولخدا(ص) فرمود: بدانید که هر عبادتی در آغاز افراطی دارد، سپس به فترت و سستی میگراید. هر که افراط در عبادتش به سنّت من بینجامد راه را یافته است، و هر که با سنّت من مخالفت ورزد گمراه گشته و عملش تباه خواهد شد. بدانید که من هم نماز میخوانم و هم میخوابم، هم روزه میگیرم و هم افطار میکنم، هم میخندم و هم میگریم. پس هر که از راه روشن و سنّت من روی گرداند از من نیست.
مؤلف : اخبار در مطالب گذشته بیش از حدّ شمار است، و ما از هر بابی یک یا دو خبر آوردیم. اما جزئیات زندگانی آن حضرت بسیار است [3].
پینوشتها:
[1] احزاب/41.
[2] در عرب رسم است که هنگام سوگند کلمه «لا» می گویند سپس سوگند میخورند مانند : «لا و ربّک» . و در اینجا مراد این است که آن حضرت پس از گفتن «لا» سوگند نمیخورد و به جای آن استغفار میکرد. (اقتباس از مرآه العقول علاّمه مجلسی) .
[3] به ملحقات شمایل پیامبر(ص)در آخر کتاب مراجعه فرمایید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سید محمدحسین طباطبایی